جدول جو
جدول جو

معنی رباط زدن - جستجوی لغت در جدول جو

رباط زدن
ضمّد
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به عربی
رباط زدن
Lace
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رباط زدن
lacer
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رباط زدن
জুতো বাঁধা
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
رباط زدن
رباط باندھنا
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به اردو
رباط زدن
kufunga viatu
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رباط زدن
ผูกเชือกรองเท้า
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
رباط زدن
atar
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رباط زدن
schnüren
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
رباط زدن
зав'язувати шнурки
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رباط زدن
sznurować
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
رباط زدن
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به چینی
رباط زدن
amarrar
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رباط زدن
allacciare
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رباط زدن
veters strikken
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
رباط زدن
завязывать шнурки
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به روسی
رباط زدن
फीते बाँधना
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به هندی
رباط زدن
mengikat tali sepatu
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رباط زدن
לקשור שרוכים
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به عبری
رباط زدن
靴ひもを結ぶ
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رباط زدن
끈을 묶다
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
رباط زدن
bağcık bağlamak
تصویری از رباط زدن
تصویر رباط زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبان زدن
تصویر زبان زدن
سخن گفتن، حرف زدن، زبان درازی کردن
چشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(تِ نَ / نِ گَ تَ)
رباب نواختن. زدن ساز رباب. نواختن رباب:
پنج قلاشیم در بیغوله ای
با حریفی کو رباب خوش زند.
انوری
لغت نامه دهخدا
تصویری از زبان زدن
تصویر زبان زدن
با زبان چشیدن (طعامی را)، سخن گفتن حرف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربال زدن
تصویر غربال زدن
غربال کردن بیختن گربال زدن غربال کردن بیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبال زدن
تصویر سبال زدن
((~. زَ دَ))
کنایه از استهزا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رگبار زدن
تصویر رگبار زدن
Rivet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
Pedal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
крутить педали
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رگبار زدن
تصویر رگبار زدن
заклепать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
in die Pedale treten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رگبار زدن
تصویر رگبار زدن
nieten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رگبار زدن
تصویر رگبار زدن
заклепувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رکاب زدن
تصویر رکاب زدن
крутити педалі
دیکشنری فارسی به اوکراینی